کار مهم تره یا بچه و زندگی ؟؟؟؟؟؟؟ - خاطرات من و مهدی و نی نی

کار مهم تره یا بچه و زندگی ؟؟؟؟؟؟؟

سلام ... این روزا اتقاقات جدیدی نیافتاده . زندگی همون روال یکنواخت خودشو داره . نمی دونم اصلاً اینکه کار میکنم کار درستیه یا نه ...  عذاب وجدان دارم ....  احساس می کنم بعداً که نی نی هم به دنیا بیاد با سر کار رفتن و تنها گذاشتنش ظلم بزرگی در حقش میکنم  ..... با اینکه می دونم مامانم نگهش می داره و مطمئناً خیلی بهتر از من ازش مواظبت می کنه ولی بازم یه حس بدی دارم .....  با  این زندگی های امروزی هم مگه میشه قید کار کردن رو زد .... حالا غیر از جنبه مالیش من چون دقیقاً از سالی که درسم تموم شده کار میکنم یه جورائی آلوده کار شدم و دیگه برام تو خونه نشستن خیلی سخته .....  نمی دونم چرا به شدت احساس کسل بودن و خستگی دارم ...  زندگی برام خیلی یکنواخت و بی مزه شده .... صبح ساعت 6 از خواب بیدار شیم ... خوابالو خوابالو یه صبحانه مختصر یا میوه ای چیزی بخوریم ... بعد مهدی ساعت 6:30 بره سر کار .... من ساعت 7 از خونه بزنم بیرون که به سرویس برسم .... بعد هم که اداره و کارای هر روزه و سر و کله زدن با رئیس و ارباب رجوع ....  بعد هم نهار و لحظه شماری کردن برای رسیدن ساعت 4 که بری خونه ....    توی خونه هم یه کمی استراحت و بعد هم کار خونه و غذا و .....  انتظار تا مهدی بیاد .نهایتش اگه وقت بشه یه کمی نقاشی . شام بخوریم و زود بخوابیم تا صبح خواب نمونیم .....   صبح هم دوباره روز از نو روزی از نو ...... نمی دونم والا .... یه جورائی هنگ کردم .....

چند روز پیش مهدی یه کتاب برام خرید . خیلی کتاب جالب و شیرینیه . اطلاعاتش خیلی جامع و کامل و به درد بخوره ..... اسمش هست هفته به هفته حاملگی .... من الان تو هفته 18 هستم . تو این کتابه نوشته بود که نی نی گوگولی ما الان 15 سانته و وزنشم 100 گرمه .....  الهی مامان فداش بشه     وای فکرشو بکن چقدر کوچولوه ...... جانننننننننننننننم ...... طبق اطلاعات این کتاب سه ماهه دوم بارداری بهترین زمان برای فعالیت و ورزشه .  چون هم مادر حالتهای اولیه حاملگی یعنی تهوع و .... رو نداره و هم اینکه خیلی سنگین نشده .  جمعه صبح با مهدی یه یه ساعتی پیاده روی کردیم که خیلی مزه داد ....  بهم قول داده که شبها که زودتر میاد با احسان بریم پارک نزدیک خونه  بدمینتون بازی کنیم ......   به نظر شما بدمینتون چون ورجه وورجه زیاد داره برای نی نی ضرر نداره ؟..... تو کتابه نوشته از هفته 15 به بعد دیگه صداها رو میشنوه بعد گفته که چرا براش آواز نمی خونی ؟ ....  من و مهدی اون شب کلی قربون صدقش رفتیم و باهاش حرف زدیم ... . حالا مهدی تا می خواد یه حرفی بزنه میگم : هییییییییییییییییییییس   میشنوه یاد میگیره ها ......

خاله جونم رفته اسمشو کلاس نقاشی نوشته منم وسوسه کرده که برم باهاش ..... خودممم بدم نمیاد ..... حداقل سرم به یه کاری گرمه .... تازه هم خودم هم نی نی با هم یاد می گیریم ... به قول معروف بایه تیر دو نشون می زنم  ..... خیلی دوست دارم که نی نی گوگولی هم  به هنر علاقه مند باشه و یاد بگیره .....  

احتمالاً آخر هفته میرم دکتر ..... یعنی فکر میکنی این دفعه می تونم صدای قلبشو بشنوم ...

تا بعد